(◕‿◕✿)دختری با حرفهای قشنگ(✿◠‿◠)



در این قسمت به چند سوال در رابطه با حجاب از منظر مقام معظم رهبری، پاسخ می‌دهیم:
1- آیا براى ن پوشیدن لباس‌هاى تنگى که برجستگی‌هاى بدن آنان را نشان مى‌‏دهد و یا پوشیدن لباس‌هاى بدن نما و عریان در عروسی‌ها و مانند آن جایز است؟
 
اگر از نگاه مردان اجنبى و ترتّب مفسده در امان و محفوظ باشند، اشکال ندارد در غیر این صورت جایز نیست.
 
2- نگاه‌کردن به تصویر زن نامحرم و بدون پوشش چه حکمى دارد؟ نگاه‌کردن به‌صورت زن در تلویزیون چه حکمى دارد؟ آیا بین زن مسلمان و غیرمسلمان و بین پخش آن به‌طور مستقیم و یا غیر مستقیم تفاوتى وجود دارد؟
 نگاه‌کردن به تصویر زن نامحرم، حکم نگاه‌کردن به خود زن نامحرم را ندارد، بنا بر 
این اگر نگاه از روى لذّت نبوده و خوف افتادن به گناه نباشد و تصویر هم متعلّق به زن مسلمانى که بیننده آن را مى‌‏شناسد نباشد، اشکال ندارد و بنا بر احتیاط واجب نباید به تصویر زن نامحرم که به‌طور مستقیم از تلویزیون پخش مى‏‌شود، نگاه کرد ولى در پخش غیرمستقیم تلویزیونى اگر ریبه و خوف افتادن به گناه نباشد، نگاه‌کردن اشکال ندارد.
3- آیا جایز است زن در جشن‌‏هاى عروسى بدون اجازه شوهرش عکس بیندازد؟ و بر فرض جواز، آیا مراعات حجاب کامل در آن واجب است؟

اصل عکس گرفتن منوط به اجازه شوهر نیست، ولى اگر احتمال بدهد که اجنبى عکس او را ببیند و عدم رعایت حجاب کامل منجر به مفسده‏اى شود، مراعات آن واجب است.
4- آیا جایز است حجاب و لباس زن به‌گونه‏‌اى باشد که توجه دیگران را بخود جلب کند و یا باعث تهییج شهوت شود، مثلاً طورى چادر سر کند که توجه دیگران را به خود جلب کند و یا پارچه و رنگ جوراب را به‌گونه‏اى انتخاب کند که شهوت برانگیز باشد؟

پوشیدن چیزى که از جهت رنگ یا شکل و یا نحوه پوشیدن باعث جلب توجه اجنبى شود و موجب فساد و ارتکاب حرام گردد، جایز نیست.



دروازه های آسمان، گشوده می شود و بارانی شگفت، زمین را فرا می گیرد.
مکه، لبریز عطر یاس، با چشمانی گشاده تر از هر روز
بیستمین روز جمادی الثانی را دیدار می کند.
دروازه های آسمان گشوده می شود
و فرشتگانی بی شمار، هلهله کنان فرود می آیند.
چشمان خدیجه علیهاالسلام ، خیس لبخند می شود و
محمد صلی الله علیه و آله ، شادمان و بی قرار، کودک را در آغوش می کشد.
فاطمه علیهاالسلام متولد می شود؛ دختری که مادرِ پدر است و خیر کثیر.
خورشیدی که یازده ستاره دنباله دار را در آسمان امامت، مادری کرد.
مشرکان، پیامبر را ابتر خواندند و خداوند، فاطمه را کوثر نامید؛
اِنّا اعطیناک الکوثر فَصَلِّ لِرَبِّکَ واْنْحَرْ * اِنَّ شانِئَکَ هُوَ الْأَبْتَر.
فاطمه متولد می شود؛
کسی که سپیده دمان، دیدگان روشنش را سجده می کنند
و کوه ها قامتِ قیامت را به احترام برمی خیزند.
زنی شگفت که عفتش سرلوحه همیشه ن تاریخ است.
درختی تناور که ریشه در آسمان داشت و پرنده های نور
، بر شاخه های سبزش آواز خواندند. فاطمه می آید.
دوشیزه ماه، بر پیشانی بلندش دامن می گسترد.
از شانه های زمین، یاس های سپید؛ چون پیغام های بشارت، بالا می روند.
کوهستان، صدای نفس هایش را ترانه می شود و کهکشان ها،
نزول ستاره اش را شاعری می کنند
او می آید و کوچه های مدینه، طلوع گام هایش را به پیشواز می آیند.
او می آید. رودخانه های یخ بسته جهان، ترک برمی دارند
و سپیدارهای جوان به سمت نور، قد راست می کنند.
بانویی بزرگ که قبیله های زمین، شکوه اساطیری اش را به نماز می ایستند.
او می آید تا دخترانِ زنده به گور شده عرب، غرور زن بودن
را از بین خروارها خاک، حِس کنند.
فاطمه، فریادی سرخ است در کوچه های مظلومیت علی علیه السلام .
می ایستد تا خانه نشینی علی علیه السلام را نبیند و این گونه است
که پرهای سپیدش در هجوم تیرهای کینه به خون می نشیند.
فاطمه می آید،
می ایستد و می ماند تا زمینیان، حضور ملکوتی اش را آسمان شوند

افتخار ن همین بس که روز میلاد برترین گوهر خلقت
بانوی بهشت، فاطمه زهرا(س) روز زن نامیده شده است .
روز زن مبارک


اقا داداش به پرنده علاقه ی خاصی داره میگه بعضی پرنده ها مثل طوطی هوش بسیار بالایی دارن
مادر خانوم هم که اجازه ی اوردن هیچ حیوون و پرنده ای رو به داخل خونه صادر نمیکنه حالا شما هرچی میخوای براش توضیح بده این طوطیه مثل خروس که نیست.مادر من این عروس هلندیه مرغ ک نیس نمیشه تو حیاط نگهش داشت.عجزو التماست فایده نداره ک نداره 
پامو که توی حیاط گذاشتم دیدم در قفس بازه. دویدم سمتش و کل پرنده هارو مرده دیدم :(( اون لحظه حس خفگی داشتم ظاهرا یه حیوون وحشی اومده بود همشونو زخمی کرده بود و ازبین برده بود.
مادر خانوم  گفت قضا بلاست . گفتیم چشم 
نصفه شبی صدای انفجار شنیدم . از اتاق پریدم بیرون دیدم لوله اب جوش کابینت اشپزخونه ترکیده. حالا چجوریش خدا داند. دویدم شیر فلکه رو بستم . تمام اشپزخونه رو اب گرفته بود.یه سطل برنج خیس خورده بود.فرش اشپرخونه هم ک چن روز پیش پهن شده بود کلا خیس بود.
مادر خانوم گفت قضا بلاست. گفتیم چشم 
صبح بیدار شدیم دیدیم قفلای راه پله رو یدن 
مادرخانوم گفت قضابلاست . گفتیم چشم 
اقا داداش حرکت کرد بره سمت محل کارش ماشینش تسمه تایم ترد .
مادر خانوم گفت قضابلاست . گفتیم چشم 
اونهمه اتفاق تو کمتر از بیست و چهارساعت.؟؟؟
مادرخانوم گفت خداکنه ضرر به مال باشه فقط.
خندیدم گفتم فک کن قرار بوده همگی کتلت شیم ولی خوشبختانه زده به مال زنده ایم هنوز :))))
بقول مادر خانوم. راضیم به رضایت یا الله . زندگیمون دست خودته . خودت هوامونو داشته باش 



نزدیک عملیات بود و موهای سرم بلند شده بود. باید کوتاهش می کردم. خبردار شدم که یکی از پیرمردهای گردان یک ماشین سلمانی دارد و صلواتی موها را اصلاح می کند.رفتم
سراغش.
دیدم کسی زیر دستش نیست. طمع کردم و جلدی با چرب زبانی، قربان صدقه اش رفتم و نشستم زیر دستش. اما کاش نمی نشستم
چشمتان روز بد نبیند، با هر حرکت ماشین بی اختیار از زور درد از جا می پریدم. ماشین نگو تراکتور بگو! به جای بریدن مو ها، غِلفتی از ریشه و پیاز می کندشان!از بار چهارم، هر بار که از جا می پریدم، با چشمان پر از اشک سلام می کردم. پیرمرد دو سه بار جواب سلامم را داد. اما بار آخر کفری شد و گفت:”تو چت شده سلام می کنی.یک بار سلام می کنند.”گفتم :”راستش به پدرم سلام می کنم. پیرمرد دست از کار کشید و با حیرت گفت:”چی؟ به پدرت سلام میکنی؟ کو پدرت؟”اشک چشمانم را گرفتم و گفتم:”هر بار که شما با ماشینتان موهایم را می کنید، پدرم جلوی چشمم میاد و من به احترام بزرگتر بودنش سلام می کنم!”پیرمرد اول چیزی نگفت. اما بعد پس گردنی جانانه ای خرجم کرد و گفت:”بشکنه این دست که نمک ندارد…”مجبوری نشستم و سیصد، چهارصد بار دیگر به آقاجانم سلام کردم تا کارم تمام شد.



امروز مادر خانوم هوس پسته ی کوهی کرده بودن اونم به روش محلیینی باید توی هاونگ های سنگی با یه دسته ی خیلی سنگین بکوبیش
دیشب و صبح یه دست درد عجیبی داشتم.از طرف دیگه مادر خانوم هم ماه اینده دستش عمل داره :(
همین الان دست به کار شدم و یکم پسته کوهی کوبیدم زنگ زدم میگم مادر جان خیلی اماده کنم؟ 
میگه: فداتشم مامان تو دستت درد میکنه بذار خودم میام میکوبم. 
اخه مگه میشه به پای تو سجده نکرد؟؟؟

چجوری میشه شرمنده خوبی هات نبود؟؟

تو واقعا بهترین فرشته ای هستی که خدا میتونست بیافرینه.

پ.ن:عامیانه گفتم که توش ابهامی نباشه :)

رنگ چادرم، 

رنگ افسردگی نیست؛ رنگ حیاست، رنگ قداست و عزت است،

 رنگ ابهت و اقتدار است، رنگ هیبت و عظمت است، رنگ نجابت و شرافت است، رنگی است پر از معنا؛ 

مشکی رنگ عشق است رنگ عشق من به خدا.
گرچه رنگ حجابم سیاه است اما دلم پر نور،

 دنیا و آخرتم زیر سایه‌اش روشن و رویم نزد معشوقم سفید است.



کانال تلگرام:SHahidAliKHalili@

شهید علی خلیلی در سال 1371 ، در تهران متولد شد و تحصیلات خود را تا مقطع دیپلم ادامه داد.
او پس از اخذ مدرک دیپلم ، وارد حوزه علمیه امام محمد باقر (علیه السلام) شد.
علی خلیلی همچنین، به عضویت موسسه فرهنگی- دینی بهشت در آمده و یکی از 350 مربی موفق آن مؤسسه شد.
 
*نکته جالب اینکه حدود دو سال قبل از شهادت علی خلیلی ، یکی دیگر از مربیان این مؤسسه به نام * حسین صحرایی* نیز به  مقام والای شهات  نایل شده بود
 

 **  شرح درگیری **

 
نیمه شعبان دو سال پیش به نظرم ساعت دوازده شب بود که می‌خواستیم دو نفر از دوستانم را به خانه‌‌شان در خاک سفید برسونم که دیدیم پنج، شش نفر در حال اذیت دو خانم هستند و به زور می‌خواستند او را سوار ماشین کنند.
دوستان من  سن‌شان  پایین بود (اون موقع سوم راهنمایی بودن)جلو نرفتند اما من رفتم تذکر دادم و گلاویز شدیم و یکدفعه چاقویی که نمی‌‌دانم از کدام طرف، نثار ما شد.
 چاقو به ناحیه گردنم و شاهرگ خورده بود،  من همان جا افتادم و رفقایی که زده بودن همه فرار کردند،من نیم ساعتی در خیابان افتاده بودم .
بعد از نیم ساعت
دو نفر؛ مسافر بودن، بچه های شمال بودن  داشتن رد میشدن از اونجا مارو سوار کردند و بردن اورژانس فلکه سوم تهرانپارس ؛ ساعت دوازده و نیم بود که دکتر ها به دوستان گفته بودن که اگر تا نیم ساعت دیگر مریضتان را به یک بیمارستان مجهز نرسانید  جان به جان آفرین تسلیم می‌کند«دوستان بیست و شش بیمارستان دیگر هم پی گیری کردنداما هیچ کدام پذیرش مارو قبول نمیکردند ،شاید چون حالم وخیم بودتا اینکه بالاخره ساعت پنج در بیمارستان عرفان عملم کردند و متآسفانه زنده موندیم.بعد از عمل دو روزی در کما بودمسکته مغزی کرده بودم.
.تمام خون بدنم خالی شده بود
 
* ایشان با بیان اینکه ضارب نیز به دلیل در اختیار داشتن شماره پلاک اتومبیلش به زندان افتاد گفت:
 
 مدت زیادی گذشت و ما چهار الی پنج ماه بعد به دادگاه رفتیم که سردار نقدی نیز حضور داشتند و من دیدم وکیلی گرفته‌اند و خود ایشان پیگیر کارها بودند.
در دادگاه یکی از آن افراد به سه سال زندان و بقیه نیز که همدست بودند به شصت الی هفتاد ضربه محکوم شدند اما همه آن‌ها به قید وثیقه آزاد هستند.
البته ناگفته نماند دکتر دستجردی نیز تشریف آوردن و هزینه بیمارستان را حساب کردند.
 
هیچکس پشت آدم نیستفقط خدا هست.اون موقع هم که رفتم زدم امیدم به کسی نبود.برای لبخند آقا رفتم 
او گفته بود که اسم کارش را امر به معروف نمی‌گذارد بلکه آن اقدام را دفاع از ناموس می‌داند و به گفته وی دفاع از ناموس بر هر مسلمانی واجب است

 



« یا ایُّها الذین قُل لِأزواجکَ  وَبَناتِکَ وَ نُِاءالمؤمنینَ عَلَیهِنَّ من جَلابیبِهِنَّ ذلکَ اَدنی اَن یعرفنَ فَلا یؤذَینَ وَکان اللهُ غشفوراً رَحیماً »  ای پیامبر به ن و دختران خود و به ن مؤمنین بگو تا   خود را بوسیله جامه ای که تمام بدن آنها را فرا گیرد بپوشانند به نحوی که جایی از بدنشان در منظر و دید نامحرمان نباشد . این نزدیکترین چیزی است که آنها به عنوان اهل عفت شناخته شوند پس در این صورت افراد هرزه متعرض آنها نمی شوند و اذیتشان نمی کنند .  

در مورد کلمه جلبات گفته شده است : « الجلبابُ : الرَّداءُ الذی یستُرُ من فَوقٍ الی أسفلٍ او کُلُّ ما یستَتَرُ بِهِ من کساء او غیرِهِ وَ وَ جَمَعُهُ جلابیب »

جلباب روپوشی است که از بالا تا پایین را می پوشاند یا هر چیزی که بدن به سبب آن پوشیده می شود ، خواه کساء باشد یا غیر آن و جمع آن جلابیب می باشد .

به هر حال آیه دلالت دارد بر این که ن باید از روپوش کامل جهت پوشش تمام بدن و اندام استفاده کنند پوششی که معرف شخصیت و عفت زن مومن باشد . این موجب می گردد که افراد لا ابالیجرأت نکنند به او جسارت کرده و به دید شهوت و هوس رانی به او بنگرند .

در سبب نزول آیه فوق چنین بیان داشته اند : که ن برای نماز به مسجد می آمدند و نماز را به امامت رسول خدا به جای می آوردند . شب که برای نماز مغرب و عشا از خانه خارج شده و بیرون می آمدند ، جوانها بر سر راهشان می نشستند و به آنان متعرض شده و اذیتشان می کردند .این آیه برای جلو گیری از این عمل زشت نازل شد . از مطلب فوق استفاده می شود که علت گستاخی جوانان نبودن پوشش کامل زنها بوده است .

 

 


دریافت


« یا أَیُّهَا النَّبِیُّ قُلْ لِأَزْواجِکَ وَ بَناتِکَ وَ نِساءِ الْمُؤْمِنینَ یُدْنینَ عَلَیْهِنَّ مِنْ جَلاَبِیبِهِنَّ ذلِکَ أَدْنی‏ أَنْ یُعْرَفْنَ فَلا یُؤْذَیْنَ وَ کانَ اللَّهُ غَفُوراً رَحیماً سوره احزاب ایه 59»  ای پیامبر به ن و دختران خود و به ن مؤمنین بگو تا   خود را بوسیله جامه ای که تمام بدن آنها را فرا گیرد بپوشانند به نحوی که جایی از بدنشان در منظر و دید نامحرمان نباشد . این نزدیکترین چیزی است که آنها به عنوان اهل عفت شناخته شوند پس در این صورت افراد هرزه متعرض آنها نمی شوند و اذیتشان نمی کنند .  

در مورد کلمه جلبات گفته شده است : « الجلبابُ : الرَّداءُ الذی یستُرُ من فَوقٍ الی أسفلٍ او کُلُّ ما یستَتَرُ بِهِ من کساء او غیرِهِ وَ وَ جَمَعُهُ جلابیب »

جلباب روپوشی است که از بالا تا پایین را می پوشاند یا هر چیزی که بدن به سبب آن پوشیده می شود ، خواه کساء باشد یا غیر آن و جمع آن جلابیب می باشد .

به هر حال آیه دلالت دارد بر این که ن باید از روپوش کامل جهت پوشش تمام بدن و اندام استفاده کنند پوششی که معرف شخصیت و عفت زن مومن باشد . این موجب می گردد که افراد لا ابالیجرأت نکنند به او جسارت کرده و به دید شهوت و هوس رانی به او بنگرند .

در سبب نزول آیه فوق چنین بیان داشته اند : که ن برای نماز به مسجد می آمدند و نماز را به امامت رسول خدا به جای می آوردند . شب که برای نماز مغرب و عشا از خانه خارج شده و بیرون می آمدند ، جوانها بر سر راهشان می نشستند و به آنان متعرض شده و اذیتشان می کردند .این آیه برای جلو گیری از این عمل زشت نازل شد . از مطلب فوق استفاده می شود که علت گستاخی جوانان نبودن پوشش کامل زنها بوده است .

 

 


دریافت


خواهرم !
وقتی با چادر از خانه خارج میشوی ،حجابت کامل است؛ اما!اگر مردی در خیابان قطعه عکسی با چادر از تو بخواهد ،در اختیارش میگذاری؟؟؟ پس چه پاسخی در مقابل این توجیه می آوری که : گذاشتن عکس با حجاب کامل در فضای مجازی بلامانع است ؟؟؟
تشویق ن محجبه به گذاشتن تصاویرشان در فضای مجازی از تهای (( رابرت مرداک )) تمدار اسرائیلی است!
"رابرت مرداکبزودی حیا را از ن ایرانی خواهیم گرفت "
از لایک تصاویر شخصی خواهران در فضای مجازی پرهیز کنید.
رعایت حیا به منزله روح پوشش است و پوشش بدون حیا کالبد بدون روحی است که زن را از دست یابی به کمالی که قرار است با رعایت حجاب اسلامی به آن برسد وامی‌دارد.
قرآن کریم، زن و مرد مومن را به کم نگریستن مأمور ساخته است: «قل للمومنین یغضوا من أبصارهم و یحفظوا فروجهم ذلک أزکى‏ لهم ان الله خبیر بما یصنعون (سوره نور-آیه ۳۰)
ایه الله مکارم شیرازی:به مؤ منان بگو چشمهای خود را (از نگاه به نامحرمان) فرو گیرند، و فروج خود را حفظ کنند، این برای آنها پاکیزه تر است، خداوند از آنچه انجام می‏دهید آگاه است.
بدون شک گذر زمان و ورود تکنولوژی‌های جدید که دستور استفاده از آنها نیز وارداتی است موجب تغییر ذائقه افراد می‌شود اما با پیروی از اصول دین مبین اسلام و تمسک جستن به قرآن کریم، احادیث و روایات می‌توان اسلام ناب محمدی(ص) را به راحتی از سایر اسلام‌های وارداتی آمریکایی و انگلیسی بازشناخت و به الگویی مناسب برای زندگی با شرایط نوین رسید.
لطفا در کارهایتان مجدد تفکر کنید.
حجاب و چادر یادگار حضرت فاطمه زهرا(س) است حضرت زهرایی(س) که نشانه عفت و حیا کامل و الگو بود و شما فقط با حجاب و چادر حضرت زهرا(س) کارهای جلب توجه انجام داده اید که؟؟؟؟پس حرمت یادگار و خشنودی حضرت فاطمه زهرا(س) را در کجای کارهایتان قرار داده اید؟؟؟ حجاب یا خودنمایی

 



داشتم از یکی از خیابون های مرکز شهرمون رد میشدم دیدم دختر خانومی یه ساپورت پوشیده با یه مانتوی نخی خیلی خیلی راحتی که همه وجناتش پیدا بود، من که یه خانوم بودم خجالت میکشیدم بهش نگاه کنم.آخه خیلی جلب توجه میکرد
رفتم جلو و با احترام بهش سلام دادم و روز بخیر گفتم. منو دید گفت. ها!!. چیه لابد اومدی بگی که این چه وضعشه؟ مگه وکیل وصی مردمی؟
ولی من بهش گفتم که نه باهات کاری ندارم خواستم بپرسم که ساپورت خوشکلی داری خیلی خوش رنگه بهت هم خیلی میاد از کجا گرفتی؟
کم مونده بود شاخ در بیاره. با صدای آرومی گفت واقعا. ببخش فکر کردم که شما هم مثل بعضی ها میخواهی گیر بدی
گفتم که نه کاری باهات ندارم لباس خوشگلی داری ولی لباس خوشگل رو باید جاهای خوشگل پوشید حیف نیست این لباسهای خوشگل رو برای آدمهای هرزه نشون بدی اونهایی که دندون برای من و شما تیز کردن؟!!!.
 دیدم سرش رو انداخت پائین گفت: عوضش می کنم ولی پول آژانس ندارم. پیش خودم گفتم لابد از خونه تا اینجا که میگفت مسافت زیادی داره حتما پیاده اومده برای خود نمایی بوده یا؟ چند نفر تا اینجا مزاحمش شدن؟
در هر صورت، با هم دیگه سوار آژانس شدیم و رفتیم سر کوچه شون پیاده شد پیاده شدنی بهم گفت که خیلی ماهی چند بار دیگه بعد اون قضیه دیدمش، این دفعه مانتوی خوبی پوشیده بود ولی میتونه بهتر هم بشه
با خودم گفتم که اگه باهاش بد برخورد میکردم آیا اون لباس زشت رو عوض میکرد.؟
خدایا شکر به ارزش حجابی که برام دادی

 



آزادی یواشکی تو؛ اشک‌های یواشکی مادری که را که می‌ترسد فرزند خردسالش بفهمد پدرش شهید شده را نادیده می‌گیرد،

 آزادی یواشکی تو؛ خون‌های یواشکی‌ای که از شهیدی آرام‌آرام
پشت خاک ریز و در حسرت دیدن فرزند ۲ ساله‌اش می‌ریخت را نادیده می‌گیرد.


آزادی یواشکی تو ؛ دردهای جانبازی که ۳۰ سال است با دستگاه نفس می‌کشد را نادیدهمی‌گیرد. 

آزادی یواشکی تو؛ غمهای مادری را که هنوز در روستا مجنون‌وار عکس فرزند
شهیدش را در دست دارد و چشمان یعقوب وارش به جاده، تا اینکه شاید فرزندش از راه بیاید را نادیده می‌گیرد.
آزادی یواشکی تو؛ استخوان‌های شهیدی که برای مادری بعد از گذشت چندین سال می‌آورند رانادیده می‌گیرد. 

به کجا می‌روی؟ بی‌هویتی، بی‌ایمانی و بی‌عفتی تمام آرزویی است که برای
خاتون ایران زمین نذر کردی!؟ 

چگونه این ارزشهای بزرگ انسانی برای تو ضدارزش شد.

 



بلوز سفید تمیزوقشنگی با یک دامن سرخ تنش بود.جلوی آینه ایستاده بود وبا وسواس موهایش را

شانه می کرد.گفتم ːمزاحم شدم.جایی می خوای بری.؟

گفت ːجایی که نه اما.حرفش را نصفه گذاشت.موهایش را بافت و پشت سرش انداخت.

همین طور که با من حرف می زد صورتش را آرایش کرد.ملیح و زیبا شده بود.کم کم نگران شدم,

نکند مهمان دارد و من بی موقع مزاحمش شده ام.بین رفتن و ماندن مردد بودم که بوی عطر خوشی

فضا را پر کرد.یادته!این عطررو خودت برای تولدم خریدی.

وقتی حسابی مرتب و خوش بو شد.آمدوکنار من نشست تصمیم گرفتم بروم.

گفتːکجا؟من که جایی نمی خوام برم,فقط ساعت دوازده و پنج دقیقه قرار دارم.

بعد به ساعتش نگاهی انداخت.ساعت دوازده و پنج دقیقه بود.سجاده نماز را پهن می کرد تازه فهمیدم

با چه کسی قرار دارد. .

امام علی(ع)ːبهترین لباس,لباسی است که تورا از خدا به خود مشغول نسازد.

 

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها

آموزش وب و کسب درآمد اینترنتی اقلیم قلم dbgffgbg وبلاگ ندا -مجله سرگرمي و علمي وب آموز تری نیوز دبيرستان کيمياي سعادت دست نوشت های یک لیدی متاهل راه روشنه، قدم بردار Sean